27 ماهگی عشقدونه
27 ماهگیت مبارک عزیز دلم
کارای این ماهت:
- از وقتی از شمال برگشتیم، هنوز، هر روز که از خواب پا میشی سراغ مامان جونو میگیری و انتظار داری خونمون باشه و وقتی بت میگم مامان جون ساریه ناراحت میشی و گریه میکنی و میگی نه رفته دکتر میاد، بعدم میگی پدرجون ادارست، دایی امیر کلاسه،غروب میان!(با اینکه یه ماهه اومدیم اما هنوز دلتنگی میکنی براشون)
- با عروسکات حرف میزنی و حرفایی که من بت میگم تحویل اونا میدی!
- به رژ لب میگی دهنی، وقتی عکسای عروسیمونو روی دیوار میبینی میگی مامانی دهنی زدی!
- هوای گرم و سرد رو تشخیص میدی و همینطور مزه هارو.
- این روزا انقد حرف میزنی که مخمونو خوردی.گاهی التماست میکنیم آروم بگیری. به مرحله "این چیه" رسیدی و همش میپرسی این چیه این چیه، وقتیم جوابتو میدیم باز میپرسی جوابی که دادیم چیه یا یعنی چی یا برای چی؟!!! کلا در حال سوال پرسیدنی!
- موقع خوردن صبحانه، وقتی لقمه تو دهنته و میخوام یکی دیگه برات درست کنم، برمیگردی بم میگی مامانی بذار وقتی جوجیدم(جوییدم) یکی دیگه بم بده!
- یه اخلاقی که داری، موقعی که با بابایی دوتایی میرین بیرون، قبل رفتن تلویزیونو خاموش میکنی انگار نه انگار من خونه ام!
همینا فقط یادم بود فعلا، آخه یه کم ذهنم درگیره داریم دنبال خونه میگردیم باید ازینجا پاشیم.
پاتو کردی تو شلوار بابایی
با عروسکات دم دسشویی
جوجه ها بعد 15 روز
کفشتو پوشیدی عروسک به بغل رفتی رو باند وایسادی صدام میکنی مامانی بیا ازم عکس بگیر
بعد یک ماه، یکیشون پرواز یاد گرفتو تا رفتم لباسارو اویزون کنم پرواز کرد رفت اما این نمیتونست خوب پرواز کنه نشسته زل زده به من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی